سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دختری به نام نیکادل

تیغ خاطرات چهارشنبه 87/4/12 ساعت 1:58 صبح

یه شب

یه مرگ

یه خاطره 

یه کلبه و یه درد دل

یه جاده بود

پر از سکوت

حر فایی داشت

نگفته بود

یه انتها

بی ادعا

یه غربت

بی انتها

آخر که میگن این جا بود

آخر که نه

اول راه همین جا بود  

نشسته بود کنج اتاق

زل زده بود به ماهیاش

تو دفترش هی می نوشت

آخر راه من کجاست

کاغذو

راز و

یه خیال

دردودلای بی ریا

پنجره ی کنج اتاق

گوش می ده به

زمزمه هاش

قسم می خورد

به گیسوهاش

که مثل ابرا سفیده

گیلاس خاطراتشو

توهمه ی باغا دیده

زبانه می کشه دلش

می خواد که فریاد بزنه

بغض هزاران سالشو

می خواد یه شب داد بزنه

یه دل پاره پاره و

یه راز دل سوخته داره

دنبال یه غروب و

گمشده تو دلش  داره

شبنم بهونه میکنه

گونه ی محزون اونو

دست نوازش میکنه

شبنمایه روگونه رو

نوای دل تنگی اون

دیگه داره اوج میگیره

از کمین دلش می گه

تو جاده های خاطره

جاده ای که آخرشم

دوباره خط اوله

مثل یه صیاد میمونه

یه آن شکارت می کنه

میاندازتت توی قفس

هرروز نگاهت میکنه

یه خاطره

دو خاطره

یه شب هزار تا خاطره

همرومی شنید  پنجره

یک ترک و

دو ترک و

یه آن شکست پنجره

نگاهشو دوخت به ماه

فریاد کشید

ای بی قرار

کاش تیغ خاطرات

 اندکی در ما نبود

نیکادل قلبدل شکسته


نوشته شده توسط: نیکادل


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
59446


:: بازدیدهای امروز ::
1


:: بازدیدهای دیروز ::
12



:: درباره من ::

دختری به نام نیکادل

نیکادل
حقوق مادی و معنوی مطالب و اشعار ثبت شده متعلق به صاحب وبلاگ بوده و هر گونه استفاده از آن بدون اطلاع صاحب وبلاگ پیگرد قانونی دارد با تشکر نیکادل

:: لینک به وبلاگ ::

دختری به نام نیکادل


:: پیوندهای روزانه::

طلبه ای طالب یار [162]
ماء طهور [193]
[آرشیو(2)]


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

نیکادل[3] . نیکادل . آقا . امام زمان . تولد . کربلا .


:: آرشیو ::

درد و دل گذشته



:: لوگوی دوستان من ::



:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو